تحولات تدریجی در صنعت فولاد ایران و جهان، تصویری چندلایه از آینده یکی از بنیادیترین صنایع اقتصادی ارائه میدهد؛ آیندهای که در آن، مجموعهای از اصلاحات داخلی، دگرگونی در سیاستهای انرژی و ارز، روندهای نزولی در بازارهای بینالمللی، و جابهجایی در جایگاه کشورها در جدول تولیدکنندگان، تمام معادلات گذشته را تحت تاثیر قرار داده است.
فولاد که همواره به عنوان نشانگر وضعیت اقتصادی کشورها شناخته میشود، اکنون در نقطهای قرار گرفته که هم ظرفیتهای تازه دارد و هم تهدیدهایی که بیتوجهی به آنها میتواند بخش مهمی از توان تولیدی را تضعیف کند. در چنین فضایی، ضرورت تحلیل همزمان شرایط داخلی و خارجی بیش از هر زمان دیگر احساس میشود.
تحول تدریجی در صنعت فولاد ایران
صنعت فولاد ایران سالها در فضای رقابتی پراکنده و روابط محدود میان حلقههای زنجیره ارزش حرکت کرده است. ساختاری که در آن، واحدهای معدنی، کارخانههای فولاد ایران، تولیدکنندگان شمش و نوردکاران، به جای همافزایی، اغلب در قالب بخشهایی مستقل فعالیت کردهاند.
اما واقعیت این است که فولاد صنعتی با زنجیره طویل، هزینهبر و وابسته به انرژی، حملونقل و زیرساختهای مشترک است و هرگونه عدم هماهنگی میان اجزای این مسیر، هزینه نهایی را بالا نگه میدارد و اجازه نمیدهد ظرفیتهای بالقوه صنعت به بهرهوری واقعی برسد.
در سالهای اخیر، هرچند روابط دوستانه و همکاریهای مقطعی میان برخی واحدها شکل گرفته بود، اما این نوع همکاری نمیتوانست خلا نبود اتحاد ساختاری را جبران کند. اکنون با افزایش فشار هزینه انرژی، دشواریهای مرتبط با حمل مواد اولیه، تغییرات ارزی و رقابت سنگین در بازارهای جهانی، ضرورت همگرایی واقعی میان حلقهها به یک الزام اقتصادی تبدیل شده است.
اثر اصلاحات انرژی و لجستیک بر آینده تولید
هزینه انرژی یکی از حساسترین موضوعات صنعت فولاد ایران بوده است. نوسانهای شدید قیمت گاز، وابستگی فرمول محاسبه به شاخصهای خارجی و فشارهای فزاینده بر حاشیه سود واحدهای تولیدی باعث شده بود بسیاری از برنامههای توسعه به تعویق بیفتد.
اما اصلاح اخیر در نحوه تعیین نرخ گاز که براساس حذف فرمولهای ناپایدار انجام شد، نشانهای از حرکت سیاستگذار به سوی واقعبینی بیشتر است. این تغییر اگرچه بهتنهایی تمام مشکلات صنعت را حل نمیکند، اما میتواند بخش مهمی از نااطمینانی تولیدکنندگان را از میان بردارد.
در کنار این موضوع، حملونقل و هزینههای جابهجایی مواد اولیه نیز چالش همیشگی بوده است. فاصله جغرافیایی معادن از واحدهای احیا، فاصله کارخانههای تولید شمش از واحدهای نورد و همچنین خروج مواد و محصولات از مسیرهای طولانی، در مجموع باری سنگین بر هزینه تمامشده ایجاد کرده است. در چنین شرایطی، همکاری میان تولیدکنندگان در قالب تبادل مواد، مشارکت لجستیکی، توافقهای مبتنی بر سوآپ و کوتاهکردن مسیرهای حمل، میتواند تحولی اساسی در ساختار هزینهها ایجاد کند.
سیاستهای ارزی و بازگشت تدریجی تعادل در قیمتها
فرآیند تسعیر ارز حاصل از صادرات یکی از مهمترین مولفههای اثرگذار بر سودآوری صنعت فولاد ایران است. حرکت تدریجی سیاستگذار به سمت سازوکارهایی که نرخها را به شرایط واقعی بازار نزدیکتر میکند، علاوه بر افزایش نقدینگی، امکان برنامهریزی بهتر مالی را نیز در اختیار شرکتها قرار میدهد.
سالها تفاوت میان نرخ رسمی و بازار آزاد، محاسبات مالی را دچار عدم شفافیت کرده بود و بعضی از واحدها را از صادرات دور نگه میداشت. در کنار اصلاحات ارزی، بازنگری در شیوه قیمتگذاری نیز اهمیت زیادی داشته است. اختلاف چشمگیر میان قیمت آهن آلات و محصولات فولادی در بورس و بازار آزاد در سالهای گذشته سبب شده بود زنجیره ارزش از تعادل خارج شود.
بازگشت به سازوکاری نزدیک به میانگین قیمت شمش، اقدامی بود که میتواند روندهای غیرواقعی گذشته را اصلاح کرده و زمینه را برای هماهنگی بیشتر میان حلقهها فراهم کند. البته آنچه موفقیت این اصلاحات را تضمین میکند، رفتار هماهنگ واحدها و حرکت به سمت همکاری ساختاری است.

دگرگونیهای بازار جهانی و روند نزولی تقاضا
در همین زمان، بازار جهانی فولاد نیز با موجی از نشانههای نزولی مواجه شده است. کاهش تقاضا در بازارهای مصرفکننده، افت قیمت شمش و کند شدن فعالیتهای صنعتی و عمرانی در بخشهایی از جهان، باعث شده است فعالان اقتصادی با احتیاط بیشتری حرکت کنند.
چین که بزرگترین تولیدکننده دنیا محسوب میشود، بخشی از ظرفیتهای خود را کاهش داده و روند نزولی تولید آن کشور، یکی از علائم اصلی تغییرات بازار جهانی است. بسیاری از تحلیلگران معتقدند رشد واقعی اقتصاد چین کمتر از میزان اعلامشده توسط دولت بوده و همین اختلاف در آمار، ارزیابی دقیق مصرف فولاد را دشوار کرده است.
از سوی دیگر، برخی پیشبینیها درباره روند قیمت انرژی، احتمال کاهش سرعت اجرای پروژههای بزرگ عمرانی در کشورهای وابسته به درآمدهای نفتی را تقویت کرده است. وجود مازاد ظرفیت تولید در برخی مناطق نیز بازار را به سمت رکودی بیرمق سوق داده است. همزمان بررسیها نشان میدهد مناطق مهمی همچون خلیج فارس، با افزایش ظرفیت تولید، ممکن است تعادل عرضه و تقاضای منطقهای را نیز دچار نوسان کنند.
تحولات اخیر در تولیدکنندگان بزرگ
گزارشهای بینالمللی نشان میدهد که ایران جایگاه مهمی در میان کشورهای تولیدکننده حفظ کرده و طی دوره اخیر با وجود فشارهای بیرونی و مشکلات داخلی، رشد ملایمی را ثبت کرده است. روند تولید در بسیاری از مناطق جهان اما یکدست نیست. برخی کشورها مانند هند و ایالات متحده افزایش داشتهاند، در حالی که در برخی دیگر کاهش چشمگیری مشاهده میشود. چین همچنان بزرگترین تولیدکننده است، اما روند نزولی آن پیام مهمی برای بازار جهانی دارد.
بررسیهای منطقهای نیز گویای آن است که در بخشهایی مانند آسیا و اروپا، افت تولید در مقایسه با دوره مشابه اتفاق افتاده، اما برخی مناطق دیگر همچون آمریکای شمالی و کشورهای مستقل مشترک المنافع روند متفاوتی را تجربه کردهاند. این ناهمگونی باعث شده تحلیل بازار جهانی فولاد دشوارتر از گذشته شود و هیچ الگویی نتواند چشماندازی قطعی ترسیم کند.
افق تازه صنعت فولاد ایران در پیوند با بازار جهانی
آنچه در حال حاضر بیش از هر چیز اهمیت دارد، ترکیب اصلاحات داخلی با واقعیتهای بازار جهانی است. صنعت فولاد ایران اگر به سمت همکاریهای ساختاری، سرمایهگذاری مشترک، کاهش هزینههای حملونقل، استفاده از ظرفیتهای فناورانه، و هماهنگی بیشتر در زنجیره حرکت کند، میتواند جایگاه خود را نهتنها حفظ، بلکه تقویت کند. همزمان باید توجه داشت که بازار جهانی در دورهای از عدم قطعیت قرار دارد و تنها کشورهایی میتوانند از این شرایط عبور کنند که ساختار داخلی خود را مقاوم سازی کرده باشند.
در مجموع، چشمانداز صنعت فولاد ترکیبی از فرصت و چالش است. اصلاحات ارزی و انرژی، بازنگری در قیمتگذاری، تغییرات تولید در سطح جهان، روندهای نزولی در برخی مناطق، و افزایش ظرفیت در برخی دیگر، همه نشان میدهد که آینده این صنعت نهتنها نیازمند تصمیمگیری دقیق، بلکه نیازمند همکاری و همگرایی واقعی میان حلقههای زنجیره ارزش است.